سالها رفت و هنوز يک نفر نيست بپرسد از من که تو از پنجره عشق چه ها مي خواهي صبح تا نيمه ي شب منتظري همه جا مي نگري گاه با ماه سخن مي گويي گاه با رهگذران خبر گمشده اي مي جويي راستي گمشده ات کيست؟کجاست؟ صدفي در دريا است؟ نوري از روزنه فرداهاست؟ يا خدايي است که از روز ازل پنهان است؟ بارها آمد و رفت بارها انسان شد وبشر هيچ ندانست که بود خود اوهم به يقين آگه نيست چون نمي داند کيست چون ندانست کجاست چون ندارد خبر از خود که خداست …..
سخنی با عزیزانم:
مادر عزیزم ومهربانتریم که هر چه آموخته ام ، تو اولین معلم و بهترین استادم بودی وهستی...
پدرعزیز و مهربانم،جانم فدای نگاه پر از مهرت که هرچه دارم از دعای خیر توست...
دختر عزیزتر از جانم...
پسر عزیزتر از جانم...
همسر مهربانم و همیشه همراهم...
این وبلاگ یادگاری است از من تا اگر روزی نبودم؛ مرور بخشی از لحظات عمرم شادی بخش لحظات عمرتان باشد.شروع وبلاگ 1393/10/13