خداوندا.. من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی سرمای زمستان، من از تنهایی و دنیای بی تو می ترسم. خداوندا… من از دوستان بی مقدار، من از همراهان بی احساس، من از نارفیقی های این دنیا می ترسم.. خداوندا… من از احساس بیهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن، من از ماندن چون مرداب می ترسم. خداوندا… من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا
نزدیک می ترسم. خداوندا… من از ماندن می ترسم خداوندا… من از رفتن می ترسم خداوندا… من از خود نیز می ترسم خداوندا… پناهم ده
سخنی با عزیزانم:
مادر عزیزم ومهربانتریم که هر چه آموخته ام ، تو اولین معلم و بهترین استادم بودی وهستی...
پدرعزیز و مهربانم،جانم فدای نگاه پر از مهرت که هرچه دارم از دعای خیر توست...
دختر عزیزتر از جانم...
پسر عزیزتر از جانم...
همسر مهربانم و همیشه همراهم...
این وبلاگ یادگاری است از من تا اگر روزی نبودم؛ مرور بخشی از لحظات عمرم شادی بخش لحظات عمرتان باشد.شروع وبلاگ 1393/10/13